۱۳۹۱ اردیبهشت ۳۱, یکشنبه

نقد سریال باران عشق ( قسمتهای 1 تا 10)


سریال 20 قسمتی باران عشق جدید ترین همکاری زوج نویسنده و کارگردان سریالهای موسوم به سریالهای فصلی ( پاییز در قلب من، سوناتای زمستانی،عطر تابستان و والس بهاری ) بعد از 10 ساله.زوجی که عاشق موضوعاتی چون عشق اول، بیماریهای غیر قابل درمان، تصادف با کامیون،جدایی عشاق به دلایل کاملا چرت و پرت و جهشهای زمانی ( مثلا3 سال بعد!) و...هستند.

من به دلایل نا معلومی( میشه اسمش رو توصیه های دوستان ناباب گذاشت!) سه تا از این 4 تا سریال فصلی روکه هر کدوم از قبلی بد تر بود رو نگاه کردم .بنابراین عقل سلیم به من می گفت که از این یکی سریال کاملا دوری کنم.اما از اونجایی که خیلی از وقتها تبلیغات تلویزیونی و حاشیه های پر سرو صدای فیلم جلوی سر و صدا و اعتراض عقل سلیم رو می گیره تصمیم گرفتم حداقل برای کم کردن کنجکاوی خودم چند قسمتش رو نگاه کنم.میشه گفت به نوعی دچار یه جور جنون آنی شدم!و بعد از دیدن اولین قسمت از سریال تنها جمله ای که به ذهنم رسید این بود: " این دیگه چی بود؟! " وحشتناک بود.در واقع وحشتناک کافی نیست. اف تض اح بود!


قسمت اول سریال یکی از خسته کننده ترین قسمتهای اولی بود که در تاریخ سریالهای کره ای وجود داره! من مطمئنم که اگه بجای این یک ساعت سه ساعت فقط به دیوار اتاقم زل زده بودم کمتر حوصله ام سر می رفت. جدی میگم. همه چیز این قسمت خسته کننده بود. داستان،بازیها،موسیقی...تنها نکته مثبتش این بود که حداقل فیلمبرداریش قشنگ بود.
داستان سریال ( نکته: سریال 2 بخشه،بخش اولش 4 قسمته که در دهه 70 اتفاق میفته و عشق نا فرجام دو نفر رو نشون میده،بخش دوم در زمان معاصر اتفاق میفته و این بار بچه های اون دو نفر با همون هنرپیشه های قبلی عاشق همدیگه میشن)


سریال با این صحنه شروع میشه: دهه هفتاد،دانشگاه.شخصیتهای اصلی ما که دانشجو هستند برای اولین بار از کنار هم رد میشن و ما صدای پسر( مطمئنم پسرو دختر یه اسمی داشتن اما من یادم نمیاد!) رو می شنویم که میگه:" یک،دو ، سه.فقط در سه ثانیه من عاشق شدم." ایخخخخ! و بعدش طی اتفاقاتی که یادم نمیاد ( باور کنید چرت نزدن در حال دیدن این قسمت امکانپذیر نیست!) دفترچه خاطرات دختر دست پسر میفته و اون هم انگار که نه انگار که دفترچه خاطرات یه چیز خصوصیه اون رو می خونه. توی دفترچه دختر خیلی جملات شاعرانه نوشته و همینطور اون جمله معروف فیلم داستان عشق که میگه :" عشق یعنی هیچوقت مجبور نباشی بگی متاسفی" و پسر با همین جملات احمقانه بیشتر عاشق دختر میشه! ایششش! لوس بودن خود داستان کم بود حالا این جمله مسخره و بی معنی فیلم داستان عشق هم اضافه شد. چی؟؟ عشق یعنی هیچوقت مجبور نباشی معذرت بخوای؟؟ یعنی از این جمله چرند تر هم هست؟!


 نفس عمیق بکش شیرین!تمرکز کن! این که نقد "داستان عشق نیست"!داری در مورد "باران عشق" می نویسی!
 خیلی خب، کجا بودم؟ آهان پسر حسابی عاشق دختر میشه و من واقعا نمی دونم دقیقا عاشق چی چیه دختر میشه.چون دختر اصولا حتی یه نیمچه شخصیتی هم نداره که لااقل بتونم بگم  شخصیت خسته کننده ای داشت! تنها کاری که می کنه اینه که می شینه وبا نگاه معصومانه (احمقانه؟) به این و اون و در و دیوارنگاه می کنه.هر چند که شخصیت  پسر هم همچین تعریفی نداره ولی حداقل جانگ گون سوک یک اپسیلون (فقط یک اپسیلون) بهتر بازی می کنه .


بعد از دیدن قسمت اول اصلا فکر نمی کردم که سریال بتونه از این خسته کننده تر بشه.اما کاملا در اشتباه بودم.میزان خسته کنندگی قسمت دوم حتی از قسمت اول هم بیشتر بود. من توی این قسمت تونستم 50 صفحه مطالعه مفید داشته باشم، 4 تا جدول سخت سودوکو حل کنم، جارو کنم ،گرد گیری کنم و به گلهای توی گلدون آب بدم !و هنوز نیم ساعت دیگه از سریال باقی مونده بود! قسمت 3و 4 رو تصمیم گرفتم نگاه نکنم و فقط خلاصه اش رو در یکی از بلاگها خوندم و اگر بلاگر نگفته بود که قسمتهای زمان معاصر قشنگ میشه من کلا سریال رو نگاه نمی کردم. اما اعتماد به این دوست بلاگر باعث شد که من همچنان به آزار دادن خودم ادامه بدم!


قسمت پنجم در زمان معاصر شروع میشه. جون (جانگ گون سوک) و هانا (یونا) در ایستگاه قطار با هم برخورد می کنند و موبایل هانا سر از جیب جون در میاره ( امکان نداره بتونید با قوانین فیزیکی نحوه این انتقال موبایل رو توضیح بدید!)  به هر حال این اتفاق باعث میشه که اونا دوباره همدیگه رو ببینن. 
جون یک عکاس حرفه ای و مهمه که در بین دخترها خیلی طرفدار داره و معروفه که در سه ثانیه می تونه دخترها رو عاشق خودش کنه. به نظر من اگه یه دختری جون رو با اون مدل موی عجیب غریب،اون لباسای توری و گلدار ، اون شلوارهای تنگ و پوتینهای پاشنه بلند و از همه مهمتر اون خط چشم ببینه و باز هم در سه ثانیه عاشقش بشه هر بلایی سرش بیاد حقشه!
هانا دانشجوی کشاورزیه و مثل همه دخترهای سریالهای کره ای پاک و معصوم و مهربون و ساده و شاد و...( اعصاب خورد کنه!)


چند تا شخصیت فرعی با بازیهای خیلی خیلی بد هم وجود دارن که من هنوز با دیدن 10 قسمت از سریال دلیل وجود این شخصیتها رو نفهمیدم.در واقع علاقه ای هم به دونستنش نداشتم.
به هر حال این دو نفر بالاخره از هم خوششون میاد و در همین هیر و بیر پدر و مادرشون هم دوباره همدیگه رو می بینن و از هم خوششون میاد و این یعنی اینکه یکی از این زوجها باید بخاطر اون یکی از هم جدا شن!!!!!!! چی؟؟؟؟؟؟ مشکل بزرگی که قراره عشاق رو از هم جدا کنه اینه؟؟؟؟ نه واقعا اینه؟؟؟؟؟البته من فقط 10 قسمت سریال رو دیدم.شاید بعدا مشکل بزرگتری هم داشته باشن ولی تا اینجا که هیچ خبری نبوده. آه!البته مامان هانا توی دوران جوونیش سل داشته ( هاه! دچار فلش بکهای سریال اوشین شدم!) و حالا هم مثل اینکه اون بیماری برای چشمش مشکل ایجاد کرده .شاید مشکل دیگه عشاق این باشه...
بازیها:



جانگ گون سوک: جانگ گون سوک در 4 قسمت اول اصلا خوب نبود.بازی کاملا بیحال و بی روحی داشت و اینکه کمیستری اون با یونا صفر مطلق بود هم هیچ کمکی به بازی اون نمی کرد.در نقش جون بازی خیلی بهتری داشت ولی میزان کمیستریش با یونا همچنان  صفر مطلق بود.
یونا: یونا در واقع هنرپیشه حرفه ای نیست. اون یکی از خواننده های گروه n نفری Girls Generation که به دلایلی همشون تصمیم گرفتن هنرپیشه بشن و با بازی خودشون یک عده بیننده سالم رو به یک عده بیمار روانی تبدیل کنن! یونا در 4 قسمت اول که بی نهایت - تاکید می کنم - بی نهایت بده و در نقش هانا هم به نظرش رسیده که اگه دایم لبخند بزنه و لباشو مثل دخترای لوس جمع کنه  خیلی با مزه میشه و بجز این دو تا کار کار دیگه انجام نمیده.یعنی در کل خیلی خیلی بده.




بقیه بازیها هم انقدر بی مزه و الکی اند که حتی ارزش نداره در موردشون چیزی بنویسم. حتی ای می سوک وجون جین یانگ که نقش بزرگسالی اون شخصیتهای دهه هفتاد رو بازی می کنن و بازیگرهای بسیار خوبی هستن هم بخاطر فیلنامه وحشتناک و کارگردانی بسیار بد بازیهای خسته کننده و بیحالی رو به نمایش گذاشتن.
در کل باید بگم بعد از شکنجه دیدن 10 قسمت اول سریال دیگه تصمیم ندارم بقیه اش رو نگاه کنم و تا اینجای کار به نظرم این سریال یکی از بدترین سریالهاییه که تا بحال دیدم و دیدنش رو فقط در صورتی توصیه می کنم که شما جزو اون دسته از طرفدارای جانگ گون سوک یا یونا باشید که اونها رو بدون قید و شرط دوست دارن  یا اینکه عاشق قصه های عشقیه غیر واقعی و پر از اشک و آه و زاری باشید.
نمره من به این سریال: 2  از 10 که یکی از امتیازاش هم فقط بخاطر فیلمبرداری قشنگشه.

۵ نظر:

  1. وای سلیقه سریالات مثل منه :))))

    پاسخحذف
  2. من حتی حاضر نشدم به این سریال فک کنم چه برررسه ببینم واقعاااا از این پسر دختر نما متنفرم نمی دونم مردم عاشق چیه اینن !!!!!

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. هه هه! آره!خوب کاری کردی که نگاش نکردی! افتضاحه!

      حذف