خواهش می کنم قبل از دیدن این دو قسمت این پست رو نخونید!
خدا رو شکر که کامپیوتر من بالاخره درست شد.وقتی درست همون روزی که سریال محبوب جدید من " گل پسر همسایه" رو داره و کامپیوتر آدم خراب میشه خیلی وحشتناکه!انقدر استرس و ناراحتی به آدم وارد میشه که آدم میشه شبیه یکی از این شخصیتهای نقش دوم زن سریالهای کره ای!(دقت کردین چند بار توی همین سه خط از کلمۀ "آدم" استفاده کردم؟!!)اما خب بالاخره یه آدم خوبی پیدا شد و کامپیوتر یه آدم بیچاره رو درست کرد! بگذریم...
سریال گل پسر همسایه با این 4 قسمتش من رو کاملاً مجذوب خودش کرده. سریالیه که با بقیۀ سریالهای کره ای فرق داره. از این جهت که بر عکس همۀ سریالها که توی یک ساعت همینطور اتفاق پشت اتفاق می افته و همه چیز خیلی سریع شروع میشه و رابطۀ دو شخصیت اصلی معمولاً پر از حادثه و سوءتفاهم و عشق آتشین جلو میره ،این سریال کاملاً آرومه. واقعاً می تونم بگم که توی این 4 قسمت هیچ اتفاق خاصی نیفتاد.این سریالیه که خیلی ساده در مورد روابط آدمها با همدیگه ست (هِه!دوباره گفتم آدم!) و چقدر خوشحالم که این سریال خیلی آروم روی این روابط و مخصوصاً رابطۀ بین دو شخصیت اصلی " دوک می" و " انریکه" تمرکز می کنه.
این رابطه به نظر من یکی از جالب ترین رابطه ها توی سریالهای کره ایی هست که من تا بحال دیدم.رابطۀ بین یه دختر آروم و فراری از اجتماع با یه پسر پر شر و شور و بی اندازه اجتماعی.انریکه گوم درست مثل یه بچه گربۀ شاد و پر انرژی دائم در حال صحبت و حرکت و ورجه وورجه کردنه و دوک می کاملاً بر عکس اون همیشه ساکت و آرومه.و چقدر جالبه که این دو نفر با این تفاوت زیاد کاملاً برای هم ساخته شدن. اونها همدیگه رو کاملاً درک می کنن.انریکه بلافاصله بعد از دیدن دوک می متوجه ترس اون از اجتماع و نیاز اون برای مواجهه با ترسش شد و دوک می هم به نوبۀ خودش متوجه شد که این ظاهر و رفتار بی نهایت شاد انریکه فقط یه پوشش برای پنهان کردن قلب شکسته اش از دیگرانه. اینکه میگن دو نفرمی تونن همدیگه رو کامل کنن کاملاً در مورد این دو نفر صادقه. این خودش بزرگترین دلیلیه که من با تمام وجودم طرفدار این زوج دوست داشتنی هستم ؛ حتی با وجود " جین راک" که بی نهایت بانمکه و همیشه دلش می خواد از دوک می محافظت کنه.انریکه با سپری کردن دو روز با دوک می ،تونست تا عمق روح اون رو ببینه کاری که جین راک بعد از سه سال هنوز موفق به انجامش نشده.در واقع جین راک یک تصور کاملاً اشتباه از دوک می داره. اون فقط دوک می رو دورادور نگاه کرده و یک موجود خیالی از اون رو توی ذهنش ترسیم کرده که با واقعیت خیلی تفاوت داره. جین راک فکر می کنه دوک می یه دختر تنهاست که دائم احتیاج به محافظت داره در صورتیکه اینطور نیست.دوک می سه سال رو تنها زندگی کرده و کاملاً توانایی محافظت از خودش رو داره.اون فقط نیاز داره که با ترسش روبرو بشه و دوباره بتونه در مقابل دنیا بایسته و این همون چیزیه که انریکه کاملاً به اون واقفه. نکتۀ جالب دیگۀ رابطۀ دوک می و انریکه اینه که انریکه باعث میشه دوک می حرف بزنه. مطمئنم تعداد کلمه هایی که دوک می در این دو روز آشناییش با انریکه بکار برده از تعداد کلمه هایی که درسه سال همسایگیش با جین راک استفاده کرده بیشتره...
بازی هنرپیشه ها هم واقعاً عالیه. یون شی یون به زیبایی تمام " انریکه"، این بچه گربۀ پر انرژی رو به تصویر می کشه و اون رو اعصاب خورد کن نمی کنه. من مطمئنم اگه یه همچین موجود هایپراکتیوی بیشتر از 10 دقیقه دور و برمن می پلکید دیوونه می شدم!اما یون شی یون اون رو خسته کننده و دیوونه کننده نمی کنه.طفلکی احتمالاً بعد از هر روز فیلمبرداری از خستگی از حال میره! پارک شین هه هم به همون نسبت عالیه. اون ترسها و مشکلات دوک می رو خیلی خب نشون میده و چقدر خوشحالم که با وجودیکه دوک می یه روح زخم خورده است اما پارک شین هه اون رو زیادی رقت انگیز به تصویر نمی کشه.
اوف! چه مقدمه ای نوشتم برای دو خط نکته که می خوام بگم! در واقع این دو قسمت خیلی نکتۀ خاصی نداشتن. فقط چند تا نکتۀ کوچولو موچولو:
قسمت سوم:
اونجایی که دوک می میخواد خودش رو معرفی کنه اما به لکنت میفته میگه: " گو دوک...گو دوک...گو دوک می". گودوک به کره ای معنی "تنها" رو میده. انگار که دوک می میگه : " تنها...تنها..گو دوک می"
ته جون "انریکه" رو " کِگوم" صدا می کنه. یعنی بخش آخر اسمش + فامیلش. " کگوم" به کره ای یعنی کنجد. با مزه اینجاست که بعداً دوک می هم اون رو همونطوری خطاب می کنه : " کگوم شی"
این یکی نکته نیست. فقط اینکه تو این صحنه که ته جون سعی داشت دوک می رو معاینه کنه انریکه درست مثل یه بچه گربۀ کوچولوی دوست داشتنی ،خیلی راحت کنار دوک می روی زمین نشسته.من واقعاً عاشق این نشستن راحت و خودمونیش شدم. کاملاً دو... ست ...دا... شت ...نی !
صحنه ای که انریکه داره بازی کامپیوتری می کنه ،این بازی در واقع بازیی هست که خودش ساخته.همون بازی " فوتبال زامبی ها " که توی قسمت اول بهش اشاره شد.
یه نفر برای دوک می روی شیرهایی که براش می رسه یادداشتهای "انرژی دهنده" می چسبونه که ما فقط کفشش رو دیدیم. من مطمئنم این یه نفر همون جین راکه. چون تو صحنۀ بعدی کفشش همون شکلی بود!
این هم از نکته های این هفته!:)
سلام
پاسخحذفجالب بود مثل همیشه، توضیحاتت آدمو بیقرار میکنه تا سریال در بیاد
سلام طرلان جون
حذفمرسی بازم که نوشته هامو می خونی:) می ترسم انقدر من از این سریال تعریف می کنم بعد که دیدیش اصلاً خوشت نیاد و دیگه به بلاگ سر نزنی! :)
قشنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــگ بود
پاسخحذفمرسی