۱۳۹۰ بهمن ۱۶, یکشنبه

چگونه به عنوان قهرمان زن سریالهای کره ای زندگی کنید!


اگر ناگهان خود را در وسط یک سریال کره ای دیدید و متوجه شدید که ناخواسته به قهرمان زن این سریال تبدیل شده اید دست و پای خود را گم نکنید.نیازی به ترس نیست.شما می توانید از پس آن بربیایید.فقط کافیست به راهنماییهای من خوب دقت کنید.

یادتان باشد که در صورت وقوع این مساله خوب غذا بخورید و تا می توانید خودتان را تقویت کنید چون سنگینی بار مشکلاتی که به زودی بر روی شانه های شما قرار می گیرد انقدر زیاد است که یک گاو سیصد کیلویی را از پا در می آورد چه برسد به شما که انسان هستید و وزنتان به پنجاه کیلو هم نمی رسد.
به زودی پدر شما ورشکست می شود و شما را با انبوه مشکلات و چهار پنج نفر طلبکار وحشی و بیرحم تنها گذاشته و فرار می کند.شما مجبور می شوید که دست خواهر یا برادر کوچکترتان را گرفته،خانه خوب خودتان را ترک کنید و به یک اتاق کوچک در یک محله فقیر نشین نقل مکان کنید.همچنین مجبورید که درس خود را ول کنید و سه یا چهارتا شغل نیمه وقت بگیرید.البته بستگی به خودتان دارد، شاید هم بتوانید هم درس بخوانید هم سه چهار شغل پاره وقت داشته باشید.نگران وضعیت روحی خود نباشید.شما به طرز احمقانه ای روحیه خود را حفظ می کنید و همچنان می خندید و به همه لبخند می زنید و آنقدر خوب و مهربانید که فرشته های آسمان به شما حسادت می کنند.


حالا وقت خوردن اولین داروی تقویتی است.دارویی برای تقویت  حنجره و تارهای صوتی. به زودی شما با یک مرد جوان نفرت انگیز که خوشگل و خوشتیپ و پولداراست آشنا می شوید. هم شما و هم آقای نفرت انگیز از همان نگاه اول از هم متنفر می شوید و هر دو یک ساعت کامل سر هم جیغ می کشید.کلا شما اصلا نمی توانید مثل آدم با آقای نفرت انگیز صحبت کنید.دیدن قیافه ایشان همانا و جیغ زدن شما همان.بنابراین تقویت تارهای صوتی در این مرحله اهمیت زیادی دارد.

اما نگران نباشید.زندگی آنقدر ها هم که شما فکر می کنید بد نیست.به زودی یک مرد جوان بی نقص هم وارد زندگی شما می شود.این آقای جوان هم به پولداری همان آقای نفرت انگیز است هم از اوخوش تیپ تر و خوشگل تر است، اما بر خلاف آقای نفرت انگیز قلبی از طلا دارد.او با شما بسیار مهربان است.برای شما همه کاری می کند.با شما مودب است و شما را بی نهایت دوست دارد.


گاهی زندگی بازیهای عجیبی با آدم می کند و زندگی شما پر از این بازیهای عجیب است.شما بخاطر یکسری اتفاقات پیچیده و عجیب و غریب مجبور می شوید یا با آقای نفرت انگیز همخانه شوید یا برای او کار کنید.شما همچنان از آقای نفرت انگیز بدتان می آید و همچنان مثل سگ و گربه با هم دعوا می کنید. آقای نفرت انگیز شما را زشت،احمق، دست و پا چلفتی و کله پوک صدا می کند.گاهی به شما احساس حقارت می دهد و تا جایی که می تواند شما را مسخره می کند.
داروی تقویتی شماره دو: داروی تقویتی مچ دست! خود را برای گرفته شدن مچ دست خود توسط آقای نفرت انگیز و پرت شدن به این ور و آن ورآماده کنید.هرروز ده دقیقه تمرینهای ورزشی مچ دست را انجام دهید و تا می توانید ویتامین دی و کلسیم مصرف کنید.


آقای بی نقص که عاشقانه شما را دوست دارد و از رفتار آقای نفرت انگیز نسبت به شما بیزار است هر چه در توان دارد انجام می دهد تا زندگی شما بهتر شود.او شما را به مکانهای تفریحی می برد،برای شما هدیه می خرد،برایتان غذا می پزد،وقتی حالتان خوب نیست از شما مراقبت می کند و حتی کار و زندگی خودش را ول می کند و به جای شما کارهای پاره وقتتان را انجام می دهد و هر بار که شما احتیاج داشتید با کسی درد دل کنید به تمام صحبتهایتان گوش می دهد و شانه ای برای گریه کردن شما می شود.


کاملا طبیعی است که شما در چنین شرایطی عاشق آقای بی نقص شوید و آرزو کنید که بتوانید با او تا ابد به خوبی و خوشی زندگی کنید.اما شما طبیعی نیستید.شما قهرمان زن یک سریال کره ای هستید، در نتیجه شما عاشق آقای نفرت انگیز می شوید.با وجودیکه آقای نفرت انگیز همچنان شما را کودن به درد نخور صدا می کند،همچنان هر روز سر شما داد و فریاد می کند وهمچنان زندگی شما را غیرقابل تحمل می کند اما تابحال چند باربه شما لبخند زده،یک بار در اتوبوس دستانش را طوری دور شما قرار داده که هیچ مردی دیگری نتوانسته خودش را به شما بزند،با داد و فریاد و عصبانیت یک گردن بند به شما هدیه داده و یک بار به زور شما را بوسیده است!بنابراین شما کاملا حق دارید که عاشقش شوید!!( به هر حال شما که طبیعی نیستید!)

داروی تقویتی شماره سه: آب.درست خواندید.آب.شما در آینده نزدیک به قدری اشک خواهید ریخت که اگر حداقل روزی دو لیتر آب نخورید از شدت کمبود آب حتما کارتان به بیمارستان کشیده می شود.علت آن رادر پاراگرافهای آینده متوجه خواهید شد.


 به زودی نامزد قبلی آقای نفرت انگیز(خانم وحشتناک) از سفر چندساله خود از آمریکا به کره بر می گردد و متوجه می شود که هنوز آقای نفرت انگیز که اولین عشق زندگیش بوده را عاشقانه دوست دارد.او مرتب خاطرات خود با آقای نفرت انگیز را مرور می کند و شما متوجه می شوید که  رفتارآقای نفرت انگیز بااوبر خلاف رفتارش نسبت به شما بسیار مهربان،لطیف و دوست داشتنی بوده است.
خانم وحشتناک خبیث ترین موجودی است که تا بحال دیده اید و چنان حیله های شیطانیی برای جدا کردن شما و آقای نفرت انگیز به ذهنش خطور می کند که به عقل خود شیطان هم نمی رسد.او به شما و آقای نفرت انگیز دروغهای شاخدار می گوید.بین شما سوءتفاهم ایجاد می کند ووقتی فاصله شما کمی زیاد شد خودش را به آقای نفرت انگیز می چسباند و اگر اینها موثر واقع نشد خودش را به مریضی می زند تا ترحم آقای نفرت انگیز را به خود جلب کرده و او را از آن خودش کند.


اما آقای بی نقص در این هیر و بیر چه می کند؟ او همچنان عاشق شماست و چون به خاطر عشقش به شما تحمل دیدن رنج شما را ندارد هر کاری از دستش بر می آید انجام می دهد تا شما را دوباره خوشحال کند.حتی اگر برای این کار مجبور شود خوشبختی خودش را به زیر پا بگذارد و سعی کند شما را با عشقتان آقای نفرت انگیز پیوند دهد.او سوءتفاهم های شما را برطرف می کند.با خانم وحشتناک صحبت می کند و او را از صحنه خارج می کند و خودش به جای دوری می رود تا برای همیشه در حسرت عشق نافرجامش به شما زندگی کند...

اکنون شما با خودتان فکر می کنید که همه چیز خوب شده است و شما می توانید با خوشحالی با آقای نفرت انگیز زندگی کنید. اما اشتباه می کنید.بزرگترین مشکل شما همچنان پابرجاست.مادر آقای نفرت انگیز ( مادر نفرت انگیز) همان اندازه که شما از خوردن سوسک متنفرید از شما متنفر است. او به شما سیلی می زند،لیوان آبش را روی صورتتان خالی می کند وشما را با چیزهای مختلف تهدید می کند.هر چه شما این تهدید ها را بیشتر نادیده می گیرید تهدید بعدی ایشان شدید تر می شود.او شما را از کار بیکار می کند،خانه شما را خراب می کند،شغل پدر دوست صمیمیتان را از او می گیرد و در آخرین مانور خود زندگی خواهر یا برادر کوچکترتان را تهدید می کند.حالا دیگر شما چاره ای جز تسلیم ندارید در نتیجه بلیت هواپیمایی را که برایتان خریده است را می گیرید و با چشمانی اشکبار در حالیکه مرتب دور و برتان را نگاه می کنید که شاید آقای نفرت انگیز را ببینید سوار هواپیما می شوید.


آقای نفرت انگیز که تازه متوجه شده شما قراراست به جای دوری بروید این حقیقت که او صاحب یک ماشین آخرین مدل هست را فراموش کرده و تا فرودگاه به دنبال شما می دود.در فرودگاه با چشمان خیس در حالیکه مرتب اسم شما را فریاد می زند به این سو و آن سو می دود اما دیگر فایده ندارد.شما کشور را ترک کرده اید...

زمان در سریالهای کره ای خیلی سریع می گذرد.چشمتان را که روی هم بگذارید دو سال بعد شده است و شما دوباره خودتان را در فرودگاه سئول خواهید دید.اما این بار جایی نمی خواهید بروید بلکه دوباره برگشته اید.در این دو سال شما اصلا عوض نشده اید.موهایتان دقیقا مثل همان موقع است که سئول را ترک کردید.دست روزگار که شما را از عشقتان جدا کرده بود دلش بحالتان سوخته و برای شما یک معجزه ای به وجود آورده که باعث شده است که شما در عرض دو سال در تحصیل یا کارتان بسیار موفق شوید. شما تصمیم می گیرید که برای مرور خاطرات گذشته به محل آشناییتان با آقای نفرت انگیز بروید.در آنجا با آه و غصه تک تک خاطراتتان با آقای نفرت انگیز را به صورت فلش بک و همراه با یک موسیقی جانگداز به یاد می آورید.بعد از پایان فلش بک شما بلند می شوید که بروید اما ناگهان آقای نفرت انگیز در جلوی شما ظاهر می شود.آقای نفرت انگیز در حالیکه از اینکه او را دو سال ترک کرده بودید عصبانیست با اشکهای حلقه زده در چشمانش با سرعت به سمت شما می آید ،دستانتان را گرفته و شما را می بوسد.
حالا شما می توانید مطمئن باشید که غصه های شما تمام شده و می توانید تا ابد به خوبی و خوشی با آقای نفرت انگیز زندگی کنید.  
 

 

۶ نظر:

  1. =))
    خییییلی باحال بود.
    خیلی خیلی بیشتر بنویس... کلی خندیدم. D:

    پاسخحذف
  2. :))))
    آخ جوووووون!کلی خوشحال شدم که چرت و پرتای منو خوندی!

    پاسخحذف
  3. هیچی اون اقای بی نقص نمیشه که من همیشه طرفدارشونم .ریست میگی نمونش پسران بود که من واقعا همه ی این نکاتو توش میبینم

    پاسخحذف
  4. خیلییییییییییییییییییی باحال بود

    پاسخحذف