۱۳۹۱ فروردین ۲۵, جمعه

نقد سریال عشق وحشی


سریال عشق وحشی بر خلاف اسمش نه خیلی عشقیه و نه عشق کوچیکی که توشه خیلی پر تلاطم و عجیب و غریبه.خود شبکه KBS  هم ژانر سریال رو کمدی رمانتیک مطرح کرده،که به نظر من کاملا اشتباهه.اگر ژانر رو مثلا کمدی،جنایی نوشته بود خیلی بهتر بود.فکر می کنم یکی از دلایل مطرح کردن این ژانربرای جلب کردن بیننده های خانم بوده ( نمی خوام از کلمه عربی مؤنث استفاده کنم!) بخصوص که شروع سریال همزمان با شروع سریال تاریخی آغوش ماه برای خورشید بود و معمولا سریالهای تاریخی در بین بیننده ها طرفدارای بیشتری دارن.
اما این ترفند اثر چندانی نداشت و عشق وحشی از همان ابتدا رتبه بندی خیلی پایینی داشت.البته رتبه بندیها هیچوقت دلیلی بر خوب یا بد بودن سریال نیستن چون خیلی وقتها سریالهای بسیار عالی رتبه بندی بسیار پایین وسریالهای خیلی بد رتبه خیلی بالایی دارند.اما اینجا من حق می دهم که این سریال رتبه چندان خوبی در قسمتهای اول نداشته باشه چون همانطور که در نقد سریال آغوش ماه برای خورشید نوشته بودم،این سریال شروع خیلی عالیی داره که عشق وحشی نداره.عشق وحشی بخصوص در قسمتهای اول هیچ چیز خاصی نداره که شما رو کاملا جذب خودش کنه.یک سریال با مزه است که شما می تونید با خیال راحت ببینید و اصلا نگران نباشید که در قسمت بعدی چه اتفاقاتی میفته.من خودم شخصا دوست دارم سریالها رو پشت سر هم ببینم نه هر هفته.اما عشق وحشی رو خیلی راحت و با خونسردی به صورت هفتگی نگاه کردم.


داستان سریال:
یون اون جه یک بادیگارد زنه که از طرفداران پر و پا قرص تیم بیسبال " بلو سیگالز"ه.پارک میول یک بازیکن بیسباله تیم " رد دریمرز"ه که رقیب اصلی بلوسیگالز محسوب میشه.بخاطر یک برخورد مسخره اون جه مجبور میشه بادی گارد پارک میول بشه و همین مساله به اضافه اینکه پارک میول بعدا واقعا به یک بادی گارد احتیاج پیدا می کنه اتفاقاتی رو به وجود میاره... اگه بخوام به زبان خودمونی بگم مثل اینکه یکی از طرفدارای پرشور استقلال مجبور شه بادی گارد یکی از بازیکنهای پرسپولیس بشه.


چیزهایی که دوست داشتم:
ایده داستان:
 این ایده پتانسیلهای زیادی داره و در واقع جون میده برای یک کار کمدی رمانتیک کلاسیک: دختر و پسر از هم خوششون نمیاد.دختر و پسر مجبورن با هم باشن.دختر و پسر مرتب با هم اختلاف نظر دارن.یه جایی وسط این جنگ و دعواها عاشق همدیگه میشن...اما آیا داستان تونست به این پتانسیلش برسه؟ کم و بیش. قسمتهای دعوا و مرافعه این زوج واقعا با مزه بود ( بجز یه مورد ، فکر می کنم در قسمت 4، که خون من رو از عصبانیت به جوش آورد!) اما همونطور که قبلا هم گفتم عشق زیادی بین این زوج ایجاد نمیشه.بیشتر مثل دو تا دوست بودن تا دو نفر که عاشق همدیگه اند.
یک نکته دیگه که در مورد داستان دوست داشتم این بود که اصلا به سمت ملودرام حرکت نمی کنه.این ایده که دختر بادی گارد پسره من رو خیلی نگران کرده بود که حتما آخر سریال مثل آخر فیلم " بادی گارد" حسابی ملو دراماتیک میشه . اما خوشبختانه این طور نشد و حتی در یکی از قسمتها خود زوج اصلی هم به مسخره به این فیلم اشاره کردن.

کمدی:
این سریال بخصوص در قسمتهای اولش حسابی شما رو می خندونه و درسته که جوکهایی که گفته میشه و وسایلی که برای خندوندن تماشاگر استفاده میشه سطحی و پیش پا افتاده هستن اما تو این روزگاری که همه چیز پر از ناراحتی و نگرانی و افسردگیه، من هر چیزی روکه بتونه لبخند به لبای من بیاره رو با اغوش باز می پذیرم.


لی دونگ ووک در نقش پارک میول:
 بعد از دیدن سریال " دختر من" کم و بیش از ای ( به انگلیسی لی ) دونگ ووک خوشم اومد .اما سریال دیگه ای از اون ندیدم چون از ژانر سریالهای بعدیش خوشم نمی اومد و بعدش هم دوره سربازیش شروع شد. بنابراین خیلی هیجان زده بودم که ببینم بعد از سربازیش چطور شده.سریالی که بعد از سربازیش انتخاب کرد -عطر خوش زن- هم خیلی تعریفی نداشت و ای دونگ ووک بجز اخم کردن و غصه خوردن کار خاصی انجام نمی داد. بنابراین اینکه بعد از ملودرام عطر زن یک سریال کمدی رو انتخاب کرد کنجکاوی من رو بر انگیخت. ای دونگ ووک هیچوقت به نظر من آدم خنده داری نمی اومد و تقریبا مطمئن بودم که نمی تونه نقش کمدی بازی کنه.اما بر خلاف تصور من ای دونگ ووک در کمدی عالی بود. زمان بندی کمدی خیلی خوبی داشت و خیلی راحت شما رو می خندوند و نکته خیلی مثبتش این بود که این کار رو خیلی طبیعی انجام می داد یعنی تلاش نمی کرد شما رو بخندونه،راحت شما رو می خندوند.


دونگ آه و مدیر کیم( زوج روبات )
دونگ آه و مدیر کیم دو شخصیت فرعی سریال بودن که به نظر من ( و خیلیهای دیگه!) از زوج اصلی سریال بامزه تر و بهتر بودن.این دو با خصوصیات اخلاقی منحصر به فرد و عجیب و غریب خودشون بیشترین خنده رو به لبهای من آوردن و خیلی از قسمتها من بیشتر نگران این دو نفر بودم تا زوج اصلی.شخصیتهای نوشته شده برای این دو نفر انقدر جالبن که شما به بازی اونها اهمیت زیادی نمیدین.البته دونگ آه بازی خوبی داره اما من هنوز مطمئن نشدم که بازی مدیر کیم کدوم یکی بود: خیلی خیلی عالی یا خیلی خیلی بد!

چیزهایی که دوست نداشتم:
داستان:
داستان بعضی جاها خیلی دیگه عجیب و غریب و قر و قاطی میشه. شخصیتهای فرعی زیادی بدون دلیل توی داستان قرار دارن که به دلایلی که احتمالا فقط خود نویسنده می دونه دچار جهشهای شخصیتی میشن.جهش که چه عرض کنم! مثل اینکه مغزشون رو با مغز یکی دیگه عوض می کنن! من هنوزم هدف وجود دونگ سو، همسرش ،مادرهمسرش و مامان اون جه  رو نفهمیدم. و اینکه مغز اون آقای خبرنگار با مغز کی عوض شده بود!


کمدی:
بهترین نوع کمدی از نظر من کمدی ایه که نمی خواد به زور شما رو بخندونه.اما اینجا انگار که کارگردان مطمئن نیست که جکهای داستان خنده دارن بنابراین از همه نوع ترفندی مثل استفاده از آهنگهای کمدی، زوایای عجیب و غریب دوربین ، تکرار بعضی صحنه ها و ... استفاده می کنه تا به شما بفهمونه که اینجا یک صحنه کمدیه و شما باید بخندید. حاصل این تلاش چیه؟ حرص خوردن شما و احتمالا نویسنده. چون جوکهای سریال به اندازه کافی با مزه هستن و احتیاج به این همه تلاش ندارن.کارگردان با این کارش یه جوری به شعور بیننده هاش توهین می کنه.


لی شی یانگ در نقش اون جه: ای شی یانگ در قسمتهای جدی عالیه.وقتی ناراحته شما هم ناراحت میشین، وقتی عصبانیه شما هم عصبانی میشین و وقتی آروم دلش می شکنه یه چیزی تو قلب شما هم می شکنه.اما به محض اینکه می خواد صحنه های خنده دار رو بازی کنه خیلی بد میشه.انقدر حرکات اغراق آمیز و عجیب و غریب از خودش در میاره که کلا اون لحظه خنده دار رو داغون می کنه.البته من فکر می کنم که کارگردانی بد سریال هم این بازی ای شی یونگ رو بدتر نشون میده.


جسیکا در نقش کانگ جونگ هی: 
من اینجا در کمال شرمندگی مجبورم ازیک جمله انگلیسی در مورد بازی جسیکا استفاده کنم:OH MY GOD!من تا بحال بازیی به بدی بازی این دختر درتاریخ سریالهای کره ای ندیدم.یعنی اون گربه ای که شخصیتش داره ازش بهتر بازی می کنه.جدی میگم!اولا که اصلا نفهمیده که شخصیتش چه جوریه.در واقع  جونگ هی شخصیت جالبی داره اما جسیکا با بازی وحشتناک خودش این شخصیت رو می کشه،دفنش می کنه و بعد هم قبرش رو با خاک یکسان می کنه! از همون لحظه اول ورودش که به نظر میرسه که فرودگاه رو با فشن شو اشتباه گرفته شما متوجه میشید که قراره اعصاب شما به زودی خط خطی بشه.از همه بدتر هم اینه که مجبورین تا آخر سریال تحملش کنید.نکته دیگه هم اینه که انقدر سنش کمه که پارک میول بیشتر مثل داییشه تا کسی که قبلا دوست پسرش بوده.

لی دونگ ووک:
ای دونگ ووک در صحنه های کمدی عالیه اما در صحنه های جدی بخصوص وقتی که با جسیکا همبازیه اون بازی خوبش رو از دست میده.نگاه توی چشماش وقتی که به جسیکا نگاه می کنه بیشتر شبیه نگاه کسیه که دلش درد می کنه تا نگاه کسی که عاشقه!البته بعد از توصیفات من از جسیکا باید یه کم به ای دونگ ووک حق داد!


در کل سریال عشق وحشی سریالیه که دیدنش راحته.شما می تونید هر هفته یکی دو قسمتش رو ببینید و خیلی هم حرص نخورید.
نمره ای که من به این سریال میدم 5 از 10. 

۲ نظر:

  1. :-o
    من رسما کم آوردم...
    خیلی جالب نقد و تحلیل کردی...معلومه تو دیدن سریالهای کره ای به شدت متبحر شدی.
    من تازه یک هفتست عشق شاهزاده رو دیدم و فکر میکردم دیگه انده هر چی سریاله رو درآوردم :))

    واجب شد برم کل سریالها و فیلمها رو بگیرم ببینم...اینطوری اصلا نمیفهمم چی به چیه D:

    پاسخحذف
  2. آخ جووووون!یه نفر دیگه هم به جمع سریال کره ای بین ها اضافه شد!هورااااا!
    به نظر من حالا که عشق شاهزاده رو دیدی این بار یه مدل دیگه رو ببین.یه سریاله هست به اسم دوست دخترم روباهه.خیلی بامزه و عشقولانه است.من که عاشقشم.بعد اگه از اون خوشت اومد بازم بهت میگم چیو نگاه کنی.بعدش میشینیم کلی راجبشون با هم حرف می زنیم.خیلی من خوشحالم:))

    پاسخحذف