بالاخره بعد از گذشتن تقریباً یک سال از پخش سریال برادران اوجاکیو من موفق شدم که این سریال رو ببینم.موفق که نه،در واقع همت کردم و این سریال طولانی رو دیدم!( 58 قسمت سریال کره ای دیدن واقعاً همت لازم داره!) اینکه چرا من دیدن این سریال رو انقدر به تعویق انداختم دو دلیل عمده داشت. یکی اینکه این سریال واقعاً طولانی بود و دوم اینکه یک سریال خانوادگی بود و تجربه ای که من از سریالهای خانوادگی کره ای داشتم این بود که این سریالها معمولاً سریالهای خیلی بی مزه ای هستند با بیست سی تا شخصیتهای غیر واقعی و به همون اندازه خط داستانهای چرت و پرت پر از دعواهای عروس و مادر شوهر که از بین این همه خطوط داستانی تنها یکی دو تاشون خوب هستند که اون رو هم انقدر کش میدن و بی مزه می کنن که در آخر حالتون از اونها هم به هم می خوره.
اما بر خلاف تصور من سریال برادران اوجاکیو یک سریال کاملاً لطیف، پر از شخصیتها و خطوط داستانی شیرین و دوست داشتنی بود.این سریالیه در مورد عشق و منظورم از عشق همه جور عشقیه.عشق بین مادر و فرزند، برادر و برادر، زن و مرد...خلاصه عشق بین اعضای یک خانواده که زیبا ترین عشق ممکنه.و این عشقها به قدری واقعی و ملموس ترسیم شدن که تمام وجود شما رو پر می کنن.این سریال در یک قسمت می تونه کاری کنه شما با صدای بلند قاه قاه بخندین و بعد در همون قسمت اشکتون رو در بیاره( و در یکی از قسمتها -51- باعث lمیشه که شما های های اشک بریزین!).اینجا از تصادف با کامیون و از دست دادن حافظه خبری نیست. اینجا می تونید با خیال راحت شخصیتهای مورد علاقه تون رو ببینید که کنار خیابون ایستادن تا چراغ براشون سبز شه.اگه کسی ضربه ای به سرش خورد یا افتاد زمین، ضربه مغزی نمیشه.اگه کسی خواست بره مسافرت ،فقط رفته مسافرت،بعد از چند روز برمی گرده،برای برگشتن سه سال صبر نمی کنه! اینجا دنیای واقعیه.
سریال برادران اوجاکیو درست مثل یک لیوان قهوه داغ در یک صبح سرد زمستانی شما رو گرم می کنه.بنابرابن اگه سریال رو ندیدین و 58 ساعت وقت دارین توصیه می کنم حتماً این سریال کوچولوی دوست داشتنی رو ببینید.
سریال برادران اوجاکیو درست مثل یک لیوان قهوه داغ در یک صبح سرد زمستانی شما رو گرم می کنه.بنابرابن اگه سریال رو ندیدین و 58 ساعت وقت دارین توصیه می کنم حتماً این سریال کوچولوی دوست داشتنی رو ببینید.
من در این نقد سعی کردم خیلی چیز زیادی از داستان رو لو ندم ولی انقدر در موردش هیجان زده بودم که ممکنه یه جاهایی از دستم در رفته باشه و چیزایی رو بگم که اگه سریال رو ندیده باشین براتون بی مزه اش کنه.بنابراین اگه نمی خواین براتون بیمزه شه،اول سریال رو ببینید بعد نقد رو بخونید اگر هم براتون مهم نیست که خب اشکالی نداره.
داستان سریال در مورد یک خانواده است که در یک مزرعه - مزرعه اوجاکیو- در نزدیک سئول زندگی می کنن. این خانواده شامل یک مادر بزرگ، یک پدر و مادر و 4 تا پسراونهاست . من برای این نقد تصمیم گرفتم شخصیتها و داستان رو به صورت جداگانه و بعد در روابط مختلفشون بررسی کنم.
مادر بزرگ:
مادربزرگ با بازی بامزه کیم یونگ ایم، بزرگ خانواده است و همه به اون احترام زیادی میذارن.مثل همه مادر شوهر ها هر از گاهی به عروسش نق نق می کنه و باهاش مشکل داره اما کاملاً مشخصه که بعد از سالها زندگی کردن با اون ،کاملاً عروسش رو دوست داره.وقتایی که در حال غرغر نیست مثل همه مادربزرگها مهربونه و از بین نوه هاش " ته هی " رو از همه بیشتر دوست داره.
پدر:
پدر با بازی بک ایل ساب یک مرد میشه گفت تقریباً بی عرضه است که با تصمیمهای اشتباه پشت اشتباهی که در گذشته گرفته باعث سختیهای زیادی برای خانواده اش شده.اما کاملاً عاشق همسر و پسراشه و قلب خیلی مهربونی داره. یکی از اشتباهاتی که کرده کرایه کردن مزرعه اوجاکیو ( بدون پرداخت پول، باید داستان رو ببینین تا متوجه شین) برای فقط 10 سال از پدر دوستش و نگفتن این کارش به خونواده اشه. در حقیقت شروع داستان با پایان این 10 سال و مساله از دست دادن مزرعه توسط این خانواده است... راستش تا آخر داستان من نفهمیدم که پدر دقیقاً چه کار می کنه ، یعنی شغلش دقیقاً چیه.اواخر داستان بی نهایت اعصابتون رو به هم میریزه!
مادر:
مادر-پارک بوکجا- با بازی بی نهایت عالیه کیم جا اوک، زنیه که همه زندگیش رو با زحمت کشیدن به خاطر خانواده اش گذرونده و در حقیقت اداره کننده اصلی خونه است. یک مادر، همسر و عروس نمونه است وعاشق مزرعه اشه. مزرعه ای که ده سال تمام روش کار کرده و از بیابون تبدیلش کرده به یک مزرعه سر سبزو با شروع داستان متوجه میشه که مزرعه ای که انقدر بخاطرش خون دل خورده در حقیقت مال خودش نیست و باید پسش بده. باید بگم که بهترین شخصیت این سریال از نظر من همین مادر خانواده است. ممکنه شما اولاش خیلی دوستش نداشته باشین اما بعد عاشقش میشین.
پسرها:
پسر اول - هوانگ ته شیک " با بازی جونگ وونگ این یک فیزیو تراپیسته و در یک بیمارستان در سئول کار میکنه. بی عرضه ترین پسر خانواده است و مرتب از طرف پدرش سرزنش میشه. در اواخر 30 سالگیشه و هنوز مجرده. توی یک جلسه آشنایی با یک دختر جوون آشنا میشه اما رابطه خیلی خنده داری هم با " می سوک" خانوم همسایه شون داره. کلاً شخصیت خنده دار و خیلی وقتها اعصاب خورد کنی داره. دلیلش هم اینه که هنوز بزرگ نشده،منظورم اینه که خیلی جاها مثل بچه ها و نه مثل یک مرد بالغ تقریباً چهل ساله رفتار می کنه. یک اتفاق غیر منتظره تمام زندگیش رو عوض می کنه و باعث میشه که بالاخره عاقل و بالغ بشه.
پسر دوم - هوانگ ته بوم- با بازی ریوسو یونگ در اواسط 30 سالگیه و خبر نگار کاریزماتیک یک شبکه تلویزیونیه. اون به همراه پسر سوم همیشه کمک حال و یا در واقع کمک خرج خانواده بوده و تقریباً همه اون رو دوست دارن. رابطه بامزه ،پر از دعوا و متلک گفتن با سرپرست تیمشون داره و بعد از یک مستی شدید با اون همبستر میشه و همین باعث باردار شدن سرپرست تیم میشه و این دو نفر رابطه پر فراز و نشیبی رو با هم شروع می کنن. از لحاظ شخصیتی گاهی وقتها کاملاً دوست داشتنی و عالیه و گاهی وقتها شما رو تا حد مرگ عصبانی می کنه. البته بیشتر وقتها دوست داشتنی و خوبه.
پسر سوم- هوانگ ته هی- سی سالشه و یک افسر ارشد نیروی پلیسه.جدی و کمی خجالتیه و یک راز بزرگی در زندگیش وجود داره که بعد از ده یازده قسمت مشخص میشه. نوه محبوب مادر بزرگه وهمیشه هوای اونوداره و در یکی از صحنه های فوق العاده خنده دار سریال ازپشت تلفن به شکل خیلی با نمکی خودش رو برای مادربزرگ لوس می کنه. اصلی ترین داستان عشقی سریال در مورد اونه.کلاً شخصیت خیلی خوبی داره.چالهای روی صورتش نقش زیادی در دوست داشتنی کردن خیلی زیادش دارن!!
پسر چهارم - هوانگ ته پیل- بیست و نه سالشه و شغل ثابتی نداره. مرتب از این کار پاره وقت به اون کار پار وقت می پره و هدف خاصی در زندگیش نداره. پسر مامانه، یعنی عاشق مامانشه و همیشه چشم بسته طرف اونو می گیره ( این کارش خیلی شیرینه) . شخصیت اون در طول فیلم رشد زیادی می کنه و از یک پسر بی هدفی که همیشه دنبال دختر بازیه به یک مرد بالغ بی نهایت دوست داشتنی تبدیل میشه و یکی از شخصیتهای محبوب من در این سریاله.رابطه اش با ته هی و گوک سو دو تا از قشنگترین روابط سریاله.
سایر شخصیتها:
بک جا اون با بازی یو اِی ای کسیه که پدرش صاحب اصلی مزرعه است. دختریه که توی پر قو بزرگ شده، پولداره و بخاطر نمره های عالی و صورت قشنگش نماینده دانشگاهشه. بعد از برشکست شدن پدرش مجبور میشه به مزرعه اوجاکیو بره و همین مساله تمام زندگیش رو کاملاً به هم می ریزه. دختریه که شاید اولش یه کم لوس باشه (البته خیلی هم لوس نیست مثل همۀ دخترای شهریه یکی یه دونه ست) اما خیلی زود با جلو رفتن داستان بهتر میشه و به یکی از دوست داشتنی ترین شخصیتهای این سریال تبدیل میشه.
چا سو یونگ با بازی چوی جونگ یون، سی و چند سالشه وسرپرست تیم هوانگ ته بومه. دختر یکی یه دونۀ یک خانواده پولدار و تحصیلکرده است و کسیه که از هوانگ ته بوم حامله میشه.نه آشپزی بلده نه هیچ کار خونه.دخالتهای گاه و بیگاه مادرش مشکلات زیادی رو برای خودش و ته بوم به وجود میاره.
کیم می سوک با بازی جون می سون همسایه این خانواده است. زن مجردی که با دختر خواهرش که مثل مادر اونو بزرگ کرده زندگی می کنه. اون توی رستوران کار می کنه و همکلاس قدیمیه پسر اول خانواده، ته شیکه. در مقابل ته شیک کاملاً پر رو و نترسه و خوب بلده که چه جوری حالشو بگیره. اما با این وجود کمک حال اصلی ته شیک هم هست و کسیه که به اون در شرایط سخت زندگی کمک می کنه و باعث بلوغ ته شیک میشه.
کیم جه ها با بازی جونگ سوک وون کسیه که به دلیل خاصی وارد زندگی این خانواده - به خصوص ته هی - میشه.در واقع شخصیتیه که در داستان قرار داده شده که هر بار که داستان کم میاد وارد داستان بشه. درست مثل هدفی که شخصیتهای بد داستان دارن. اما کیم جه ها شخصیت بدی نیست، خیلی مهربونه و بعداً خیلی به زوج عاشق ته هی و بک جا اون کمک می کنه. یکی از ایرادای من به این سریال به هدر دادن این شخصیته.
پدر و مادر سویونگ:
یکی از خنده دار ترین و اعصاب خورد کن ترین زوجهای سریالهای کره ای هستن. بخصوص مادر. هر دو تحصیلکرده و پولدار هستن و با دخالتهای گاه و بیگاهشون در زندگی ته بوم و سویونگ اونها رو دیوونه می کنن.من واقعاً نمی دونم اگه همچین زنی به عنوان مادر شوهر من بود می تونستم دووم بیارم یا نه. این دو نفر با دیوونه بازیها و رفتارهای بچه گونه شون صحنه های خیلی خنده داری رو به وجود میارن. می تونید مطمئن باشید که وقتهایی که این زوج با پدر و مادر ته بوم در یک صحنه هستن حتماً حتماً خواهید خندید.
روابط:
چهار تا برادر:
یکی از بهترین و قشنگ ترین صحنه های سریال، صحنه هاییه که این چهار برادر با همدیگه هستن. اینها چهار تا برادرن که با وجود اختلافاتشون عاشق همدیگه ان و برای کمک به همدیگه از هیچ چیز دریغ نمی کنن.
یکی از جالب ترین رابطه ها رابطه ته هی و ته پیله .اونها از لحاظ سنی کاملاً به هم نزدیکن و مرتب با هم جنگ و دعوا دارن. ته پیل حتی حاضر نیست اون رو " هیونگ" ( برادر بزرگ) صدا کنه. اما این رابطه ایه که بیشتر از بقیه توی قلبتون نفوذ می کنه.چون که با پیش رفتن داستان متوجه میشید که نه تنها ته پیل از ته هی بدش نمیاد بلکه بیش از اندازه - شاید حتی خیلی بیشتر از دو برادر بزرگ- عاشق برادرشه. و در اواسط داستان رابطه اونها باعث به وجود اومدن صحنه های فوق العاده خنده داری میشه که گاهی اشکتون رو از شدت خنده در میاره.
چا سویونگ و ته بوم:
رابطه سویونگ و ته بوم رابطۀ خیلی پر فراز و نشیبیه.رابطه ایه که بخاطر عشق شروع نشده و این دو نفر از روی اجبار با همدیگه این رابطه رو شروع می کنن. اما جالب اینجاست که با وجود این رابطه اجباری، هر دو سعی می کنن با هم کنار بیان و احترام همدیگه رو حفظ کنن. و درست به محض اینکه رابطه شون به سمت خیلی خوب شدن میره با ورود عشق اول ته بوم همه چی به هم می ریزه ...( وای که آدم نمی دونه از دست این کره ایها و عشق اولشون به کدوم کوه باید پناه ببره!!)
ته هی و جا اون
عشق اصلی سریال.رابطۀ شیرین و دوست داشتنیی که خیلی آروم شروع میشه و به یک عشق واقعی و لطیف تبدیل میشه. این دو نفر هر دو موجودات خیلی تنها و بیکسی هستن که انگار واقعاً برای هم ساخته شدن. همدیگه رو درک می کنن ، به هم احترام میذارن و از همه مهمتر، به هم عاشقانه عشق می ورزن.حتی وقتی که مشکل بزرگی بینشون میاد و اونها رو مجبور به جداشدن می کنه از عشق هم دست نمی کشن.( البته این مشکل بزرگ و اعصاب خورد کن به این خاطر پیش میاد که هشت قسمت به سریال اضافه میشه و نویسنده ها مجبور میشن یه جوری داستان رو کش بدن...). چیزی که خیلی در مورد این رابطه دوست داشتم لحظه های کوچیک این رابطه است. اینجا از اظهار عشقهای خیلی دراماتیک سریالهای کره ای خبری نیست.همه چی خیلی آروم و واقعی اتفاق میفته. یکی از قشنگ ترین صحنه هابی این رابطه به نظر من جاییکه جا اون و ته هی بدون اینکه صحبت کنن و فقط با نگاه کردن به همدیگه حرف همدیگه رو متوجه میشن...
ته پیل و یو اول
اول باید بگم که " نام یو اول" در حقیقت خالۀ چا سویونگه و خوب این یعنی روابط پیچیدۀ فامیلی و طبیعتاً مشکلات زیاد برای این رابطه. این رابطه ایه که ابتدا به خاطر شغل ایجاد میشه یعنی در حقیقت یک رابطۀ شغلیه و بعد آروم آروم به عشق تبدیل میشه. رابطۀ بامزه و البته پر از مشکلیه. بجز پیچیدگی روابط خانوادگی یو اول 6 سال هم از ته پیل بزرگتره و این مسالۀ مهمیه. اما این رابطه در حقیقت زنگ بیدار باشیه برای ته پیل و همین رابطه است که اون رو از یک پسر دختر باز تنبل به یک مرد خوب تبدیل می کنه.من از کاری که نویسنده ها در پایان با این رابطه کردن بی نهایت خوشم اومد. بهترین اتفاق ممکن برای این رابطه همین بود...
مادر و جا اون
این بهترین، شیرین ترین و دوست داشتنی ترین رابطه سریاله. رابطه بین یک زن و یک دختر جوون که با مشکل شروع میشه اما بعد تبدیل میشه به یک رابطه بین مادر و دختر. این دو نفر انقدر شیرین همدیگه رو دوست دارن که قلبتون رو ذوب می کنن. جایی که مادر شکم جا اون رو ماساژ میده و جا اون برای اولین بار طعم داشتن مادر رو می چشه، یا وقتایی که مادر خودش رو به عنوان مامان جا اون و نه مادر کس دیگه خطاب می کنه قلبتون رو تکون میده...
در کل باید بگم که برادران اوجاکیو سریال بسیار شیرینیه که قلبتون رو گرم می کنه و از مهمتر باعث میشه که به روابط خودتون و خونوادتون یه جور دیگه نگاه کنید و قدرشون رو بیشتر بدونید.
تنها ایرادی که من می تونم به این سریال بگیرم خط داستانی اعصاب خورد کن و احمقانه ایه که به خاطر اضافه کردن 8 قسمت به این سریال وارد داستان شد و مقداری از اون لطافت داستان رو از بین برد و کاری کرد که شما تا چند قسمت از مادربزرگ و پدر دوست داشتنی خونه متنفر بشین.آهان، یه ایراد دیگه هم عدم پرداختن بیشتر به شخصیت کیم جه ها و هدر دادن این شخصیت و هنر پیشه اش بود.
نمرۀ من به این سریال 8 از 10
نکتۀ بی ربط!:در قسمت 51 من به قدری گریه کردم که تا چند روز چشمام پف آلود بود! آخرین باری که من برای یک سریال اینقدر اشک ریخته بودم در قسمت آخر دوست دخترم روباهه بود که تقریباً از اولش تا آخرش های های اشک ریختم!
پدر:
پدر با بازی بک ایل ساب یک مرد میشه گفت تقریباً بی عرضه است که با تصمیمهای اشتباه پشت اشتباهی که در گذشته گرفته باعث سختیهای زیادی برای خانواده اش شده.اما کاملاً عاشق همسر و پسراشه و قلب خیلی مهربونی داره. یکی از اشتباهاتی که کرده کرایه کردن مزرعه اوجاکیو ( بدون پرداخت پول، باید داستان رو ببینین تا متوجه شین) برای فقط 10 سال از پدر دوستش و نگفتن این کارش به خونواده اشه. در حقیقت شروع داستان با پایان این 10 سال و مساله از دست دادن مزرعه توسط این خانواده است... راستش تا آخر داستان من نفهمیدم که پدر دقیقاً چه کار می کنه ، یعنی شغلش دقیقاً چیه.اواخر داستان بی نهایت اعصابتون رو به هم میریزه!
مادر:
مادر-پارک بوکجا- با بازی بی نهایت عالیه کیم جا اوک، زنیه که همه زندگیش رو با زحمت کشیدن به خاطر خانواده اش گذرونده و در حقیقت اداره کننده اصلی خونه است. یک مادر، همسر و عروس نمونه است وعاشق مزرعه اشه. مزرعه ای که ده سال تمام روش کار کرده و از بیابون تبدیلش کرده به یک مزرعه سر سبزو با شروع داستان متوجه میشه که مزرعه ای که انقدر بخاطرش خون دل خورده در حقیقت مال خودش نیست و باید پسش بده. باید بگم که بهترین شخصیت این سریال از نظر من همین مادر خانواده است. ممکنه شما اولاش خیلی دوستش نداشته باشین اما بعد عاشقش میشین.
پسرها:
پسر اول - هوانگ ته شیک " با بازی جونگ وونگ این یک فیزیو تراپیسته و در یک بیمارستان در سئول کار میکنه. بی عرضه ترین پسر خانواده است و مرتب از طرف پدرش سرزنش میشه. در اواخر 30 سالگیشه و هنوز مجرده. توی یک جلسه آشنایی با یک دختر جوون آشنا میشه اما رابطه خیلی خنده داری هم با " می سوک" خانوم همسایه شون داره. کلاً شخصیت خنده دار و خیلی وقتها اعصاب خورد کنی داره. دلیلش هم اینه که هنوز بزرگ نشده،منظورم اینه که خیلی جاها مثل بچه ها و نه مثل یک مرد بالغ تقریباً چهل ساله رفتار می کنه. یک اتفاق غیر منتظره تمام زندگیش رو عوض می کنه و باعث میشه که بالاخره عاقل و بالغ بشه.
پسر دوم - هوانگ ته بوم- با بازی ریوسو یونگ در اواسط 30 سالگیه و خبر نگار کاریزماتیک یک شبکه تلویزیونیه. اون به همراه پسر سوم همیشه کمک حال و یا در واقع کمک خرج خانواده بوده و تقریباً همه اون رو دوست دارن. رابطه بامزه ،پر از دعوا و متلک گفتن با سرپرست تیمشون داره و بعد از یک مستی شدید با اون همبستر میشه و همین باعث باردار شدن سرپرست تیم میشه و این دو نفر رابطه پر فراز و نشیبی رو با هم شروع می کنن. از لحاظ شخصیتی گاهی وقتها کاملاً دوست داشتنی و عالیه و گاهی وقتها شما رو تا حد مرگ عصبانی می کنه. البته بیشتر وقتها دوست داشتنی و خوبه.
پسر سوم- هوانگ ته هی- سی سالشه و یک افسر ارشد نیروی پلیسه.جدی و کمی خجالتیه و یک راز بزرگی در زندگیش وجود داره که بعد از ده یازده قسمت مشخص میشه. نوه محبوب مادر بزرگه وهمیشه هوای اونوداره و در یکی از صحنه های فوق العاده خنده دار سریال ازپشت تلفن به شکل خیلی با نمکی خودش رو برای مادربزرگ لوس می کنه. اصلی ترین داستان عشقی سریال در مورد اونه.کلاً شخصیت خیلی خوبی داره.چالهای روی صورتش نقش زیادی در دوست داشتنی کردن خیلی زیادش دارن!!
پسر چهارم - هوانگ ته پیل- بیست و نه سالشه و شغل ثابتی نداره. مرتب از این کار پاره وقت به اون کار پار وقت می پره و هدف خاصی در زندگیش نداره. پسر مامانه، یعنی عاشق مامانشه و همیشه چشم بسته طرف اونو می گیره ( این کارش خیلی شیرینه) . شخصیت اون در طول فیلم رشد زیادی می کنه و از یک پسر بی هدفی که همیشه دنبال دختر بازیه به یک مرد بالغ بی نهایت دوست داشتنی تبدیل میشه و یکی از شخصیتهای محبوب من در این سریاله.رابطه اش با ته هی و گوک سو دو تا از قشنگترین روابط سریاله.
سایر شخصیتها:
بک جا اون با بازی یو اِی ای کسیه که پدرش صاحب اصلی مزرعه است. دختریه که توی پر قو بزرگ شده، پولداره و بخاطر نمره های عالی و صورت قشنگش نماینده دانشگاهشه. بعد از برشکست شدن پدرش مجبور میشه به مزرعه اوجاکیو بره و همین مساله تمام زندگیش رو کاملاً به هم می ریزه. دختریه که شاید اولش یه کم لوس باشه (البته خیلی هم لوس نیست مثل همۀ دخترای شهریه یکی یه دونه ست) اما خیلی زود با جلو رفتن داستان بهتر میشه و به یکی از دوست داشتنی ترین شخصیتهای این سریال تبدیل میشه.
چا سو یونگ با بازی چوی جونگ یون، سی و چند سالشه وسرپرست تیم هوانگ ته بومه. دختر یکی یه دونۀ یک خانواده پولدار و تحصیلکرده است و کسیه که از هوانگ ته بوم حامله میشه.نه آشپزی بلده نه هیچ کار خونه.دخالتهای گاه و بیگاه مادرش مشکلات زیادی رو برای خودش و ته بوم به وجود میاره.
کیم می سوک با بازی جون می سون همسایه این خانواده است. زن مجردی که با دختر خواهرش که مثل مادر اونو بزرگ کرده زندگی می کنه. اون توی رستوران کار می کنه و همکلاس قدیمیه پسر اول خانواده، ته شیکه. در مقابل ته شیک کاملاً پر رو و نترسه و خوب بلده که چه جوری حالشو بگیره. اما با این وجود کمک حال اصلی ته شیک هم هست و کسیه که به اون در شرایط سخت زندگی کمک می کنه و باعث بلوغ ته شیک میشه.
کیم جه ها با بازی جونگ سوک وون کسیه که به دلیل خاصی وارد زندگی این خانواده - به خصوص ته هی - میشه.در واقع شخصیتیه که در داستان قرار داده شده که هر بار که داستان کم میاد وارد داستان بشه. درست مثل هدفی که شخصیتهای بد داستان دارن. اما کیم جه ها شخصیت بدی نیست، خیلی مهربونه و بعداً خیلی به زوج عاشق ته هی و بک جا اون کمک می کنه. یکی از ایرادای من به این سریال به هدر دادن این شخصیته.
پدر و مادر سویونگ:
یکی از خنده دار ترین و اعصاب خورد کن ترین زوجهای سریالهای کره ای هستن. بخصوص مادر. هر دو تحصیلکرده و پولدار هستن و با دخالتهای گاه و بیگاهشون در زندگی ته بوم و سویونگ اونها رو دیوونه می کنن.من واقعاً نمی دونم اگه همچین زنی به عنوان مادر شوهر من بود می تونستم دووم بیارم یا نه. این دو نفر با دیوونه بازیها و رفتارهای بچه گونه شون صحنه های خیلی خنده داری رو به وجود میارن. می تونید مطمئن باشید که وقتهایی که این زوج با پدر و مادر ته بوم در یک صحنه هستن حتماً حتماً خواهید خندید.
روابط:
چهار تا برادر:
یکی از بهترین و قشنگ ترین صحنه های سریال، صحنه هاییه که این چهار برادر با همدیگه هستن. اینها چهار تا برادرن که با وجود اختلافاتشون عاشق همدیگه ان و برای کمک به همدیگه از هیچ چیز دریغ نمی کنن.
یکی از جالب ترین رابطه ها رابطه ته هی و ته پیله .اونها از لحاظ سنی کاملاً به هم نزدیکن و مرتب با هم جنگ و دعوا دارن. ته پیل حتی حاضر نیست اون رو " هیونگ" ( برادر بزرگ) صدا کنه. اما این رابطه ایه که بیشتر از بقیه توی قلبتون نفوذ می کنه.چون که با پیش رفتن داستان متوجه میشید که نه تنها ته پیل از ته هی بدش نمیاد بلکه بیش از اندازه - شاید حتی خیلی بیشتر از دو برادر بزرگ- عاشق برادرشه. و در اواسط داستان رابطه اونها باعث به وجود اومدن صحنه های فوق العاده خنده داری میشه که گاهی اشکتون رو از شدت خنده در میاره.
چا سویونگ و ته بوم:
رابطه سویونگ و ته بوم رابطۀ خیلی پر فراز و نشیبیه.رابطه ایه که بخاطر عشق شروع نشده و این دو نفر از روی اجبار با همدیگه این رابطه رو شروع می کنن. اما جالب اینجاست که با وجود این رابطه اجباری، هر دو سعی می کنن با هم کنار بیان و احترام همدیگه رو حفظ کنن. و درست به محض اینکه رابطه شون به سمت خیلی خوب شدن میره با ورود عشق اول ته بوم همه چی به هم می ریزه ...( وای که آدم نمی دونه از دست این کره ایها و عشق اولشون به کدوم کوه باید پناه ببره!!)
ته هی و جا اون
عشق اصلی سریال.رابطۀ شیرین و دوست داشتنیی که خیلی آروم شروع میشه و به یک عشق واقعی و لطیف تبدیل میشه. این دو نفر هر دو موجودات خیلی تنها و بیکسی هستن که انگار واقعاً برای هم ساخته شدن. همدیگه رو درک می کنن ، به هم احترام میذارن و از همه مهمتر، به هم عاشقانه عشق می ورزن.حتی وقتی که مشکل بزرگی بینشون میاد و اونها رو مجبور به جداشدن می کنه از عشق هم دست نمی کشن.( البته این مشکل بزرگ و اعصاب خورد کن به این خاطر پیش میاد که هشت قسمت به سریال اضافه میشه و نویسنده ها مجبور میشن یه جوری داستان رو کش بدن...). چیزی که خیلی در مورد این رابطه دوست داشتم لحظه های کوچیک این رابطه است. اینجا از اظهار عشقهای خیلی دراماتیک سریالهای کره ای خبری نیست.همه چی خیلی آروم و واقعی اتفاق میفته. یکی از قشنگ ترین صحنه هابی این رابطه به نظر من جاییکه جا اون و ته هی بدون اینکه صحبت کنن و فقط با نگاه کردن به همدیگه حرف همدیگه رو متوجه میشن...
ته پیل و یو اول
اول باید بگم که " نام یو اول" در حقیقت خالۀ چا سویونگه و خوب این یعنی روابط پیچیدۀ فامیلی و طبیعتاً مشکلات زیاد برای این رابطه. این رابطه ایه که ابتدا به خاطر شغل ایجاد میشه یعنی در حقیقت یک رابطۀ شغلیه و بعد آروم آروم به عشق تبدیل میشه. رابطۀ بامزه و البته پر از مشکلیه. بجز پیچیدگی روابط خانوادگی یو اول 6 سال هم از ته پیل بزرگتره و این مسالۀ مهمیه. اما این رابطه در حقیقت زنگ بیدار باشیه برای ته پیل و همین رابطه است که اون رو از یک پسر دختر باز تنبل به یک مرد خوب تبدیل می کنه.من از کاری که نویسنده ها در پایان با این رابطه کردن بی نهایت خوشم اومد. بهترین اتفاق ممکن برای این رابطه همین بود...
مادر و جا اون
این بهترین، شیرین ترین و دوست داشتنی ترین رابطه سریاله. رابطه بین یک زن و یک دختر جوون که با مشکل شروع میشه اما بعد تبدیل میشه به یک رابطه بین مادر و دختر. این دو نفر انقدر شیرین همدیگه رو دوست دارن که قلبتون رو ذوب می کنن. جایی که مادر شکم جا اون رو ماساژ میده و جا اون برای اولین بار طعم داشتن مادر رو می چشه، یا وقتایی که مادر خودش رو به عنوان مامان جا اون و نه مادر کس دیگه خطاب می کنه قلبتون رو تکون میده...
در کل باید بگم که برادران اوجاکیو سریال بسیار شیرینیه که قلبتون رو گرم می کنه و از مهمتر باعث میشه که به روابط خودتون و خونوادتون یه جور دیگه نگاه کنید و قدرشون رو بیشتر بدونید.
تنها ایرادی که من می تونم به این سریال بگیرم خط داستانی اعصاب خورد کن و احمقانه ایه که به خاطر اضافه کردن 8 قسمت به این سریال وارد داستان شد و مقداری از اون لطافت داستان رو از بین برد و کاری کرد که شما تا چند قسمت از مادربزرگ و پدر دوست داشتنی خونه متنفر بشین.آهان، یه ایراد دیگه هم عدم پرداختن بیشتر به شخصیت کیم جه ها و هدر دادن این شخصیت و هنر پیشه اش بود.
نمرۀ من به این سریال 8 از 10
نکتۀ بی ربط!:در قسمت 51 من به قدری گریه کردم که تا چند روز چشمام پف آلود بود! آخرین باری که من برای یک سریال اینقدر اشک ریخته بودم در قسمت آخر دوست دخترم روباهه بود که تقریباً از اولش تا آخرش های های اشک ریختم!
All the pictures credit to:Cadence
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر