من تصمیم گرفتم از این هفته یه بخش اخبار کوتاه به بلاگم اضافه کنم و خبرایی که در طول هفته اتفاق میفته رو به صورت خلاصه بنویسم. اینم اولین ادیشنشه.نمی دونم کار جالبی بشه یا نه.امیدوارم خوب بشه.( داشت یادم میرفت! این عکس بالا هیچ ربطی به اخباری که میخوام بگم نداره.فقط گذاشتمش چون الان دارم این سریال - مرد ملکه این هیون- رو می بینم و عااااااااشقش شدم، البته فقط 6 قسمتش رو دیدم)
* میکی یوچون یا همون پارک یوچون قراره در یک سریال جدید به اسم " دلم برات تنگ شده" بازی کنه.این یک سریال ملودرامه و در مورد دو نفره که عشق اول همدیگه هستن ( ایشششششش بازم عشق اول!) ولی زمان بندی عشقشون هیچوقت درست نیست و نمی تونن با هم باشن... نقش مقابلِ اون رو ممکنه یون اون های ( کافی پرینس، روزگار شاهزاده ) بازی کنه.البته هنوز تایید نشده. این یک زوجیه که من واقعا دوست دارم ببینم.
* سریال آیریس 2 قراره به زودی ساخت خودش رو شروع کنه. نقشهای اصلی این سریال رو قراره جانگ هیوک ( شکارچی برده) و ای دا هه (شکارچی برده، دختر من) بازی کنن. این سومین همکاری این دو هنرپیشه با همدیگه است که قبلا در سریال چرت و پرت " دزدان "(غیر قابل دیدنه!) و در سریال تاریخی " شکارچی برده " ( که من ندیدم ولی در موردش زیاد شنیدم) همبازی بوده ان.سریالهای اکشن کره ای به نظر من جزء بدساخت ترین سریالهای دنیا هستن و هیچ علاقه ای بهشون ندارم. ساخت سریال اکشنی که دنبالۀ یک سریال اکشن خیلی خیلی بد باشه به نظر من ایدۀ خیلی بدیه...
* جو این سونگ ( خاطرات بالی) و سونگ هه گیو ( خانه شلوغ، دنیای درون) قراره در یک سریال ملودرام به اسم " آن زمستان باد می وزد" بازی کنن. اینطور که از داستان پیداست از اون ملودرامهای درب و داغونِ غیر واقعی و پر از آه و ناله خواهد بود.داستان در مورد زن و مردیه که به عشق عقیده ندارن. زن نابیناست و مرد یک دختر باز پولداره که به دلایلی خودش رو جای برادر اون می زنه و بعد اینها عاشق هم میشن و ... ( متنفرم از این سوژه های خواهر و برادری سریالهای کره ای!) این داستان قبلاً به صورت یک فیلم سینمایی به نام " من به عشق نیازی ندارم " با شرکت مون گون یانگ وکیم جو هیوک ساخته شده.
*جو وون، ته هی دوست داشتنی من در سریال برادران اوجاک گیو قراره در یک سریال کمدی رمانتیک بازی کنه( هورااااااااااا!) اسم سریال secret agent war یا به ترجمۀ من "مامور مخفی جنگ " هست که در مورد دو تا جاسوس زن و مرده که مجبورن هویت خودشون رو از اون یکی پنهان کنن. جووون نقش پسری رو بازی می کنه که بعد از دیدن یک فیلم جیمز باند در بچگی تصمیم می گیره جاسوس بشه. پدر اون مردیه که یک شبه پولدار شده و در نتیجه پسرش در ناز و نعمت بزرگ شده. بعد از قبولی در امتحان برای مامور مخفی شدن اون به جاسوسی تبدیل میشه که کارها رو مثل جوونهای امروزی انجام میده و اشتباهات زیاد و خنده داری رو به وجود میاره.
Sources: ockoala,dramabeans
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر