مدتها بود که از دنیای سریالهای کره ای جدا شده بودم. اخبارشون رو می خوندم ، عکسهاشون رو نگاه می کردم حتی سعی می کردم سریالهاشون رو ببینم اما به محض اینکه چند قسمت از اونها رو نگاه می کردم حوصله ام سر می رفت. دیگه کم کم کامل از سریالهای کره ای دست کشیده بودم تا اینکه خبر سریال " صدایت را می شنوم " رو شنیدم. سریالی بود با هنرپیشه هایی که من نه خيلي علاقه ای بهشون داشتم نه آشنایی زیادی. اما توی وبلاگهای مختلف هر هفته در مورد اینکه این سریال چقدر عالی و چقدر فوق العاده است می خوندم. هر وبلاگی که می رفتم پر بود از تعریف و تمجید برای این سریال. برای همین خیلی نظرم به این سریال جلب شد اما نمی خواستم باز دوباره یه سریال رو شروع کنم و آخرش نا امید شم. بنابراین صبر کردم تا سریال تموم شد و باز در وبلاگها خوندم که بر خلاف بیشتر سریالها پایان این سریال عالیه ... بلافاصله بعد از اینکه این خبر رو خوندم سریال رو گرفتم و با هیجان و خوشحالی قسمت اولش رو نگاه کردم.
همین جا بهتون بگم که این سریالی نیست که بلافاصله شما رو عاشق خودش کنه .قسمتهای اولش قشنگن اما فوق العاده نیستن. یادم نمیاد دقیقاً از کی عاشق این سریال شدم ولی فکر می کنم از قسمت چهارم یا پنجم بود که دیگه کاملاً با شخصیتها آشنا شده بودیم و تازه عشق قشنگی هم در سریال در حال شکل گرفتن بود.عشقی كه بعدا تبديل ميشه به يكی از زيبا ترين عشقهای سريالهای كره ای...
اما داستان این سریال چیه ؟ "پارک سوها" پسر بچۀ 8 ساله ایه که پدرش توسط فردی به اسم " مین جون گوک " به قتل می رسه و "جانگ هه سونگ " دختر نوجوونیه که این قتل رو از نزدیک می بینه. "جانگ هه سونگ " برخلاف تهدیدهای قاتل در دادگاه شهادت میده و " پارک سو ها " از همون موقع تصمیم می گیره که تا آخر عمرش از این دختر حفاظت کنه . این دو نفر 10 سال بعد وقتی که " جانگ هه سونگ " یک وکیل مدافع عمومی شده و " پارک سو ها " دانش آموز سال اخر دبیرستانه دوباره همدیگه رو می بینن و ...آهان والبته " پارک سو ها " در ضمن این توانایی رو داره که ذهن افراد رو بخونه...
چیزهایی که در این سریال دوست داشتم :
1- داستان سریال : خوب همونطور که از خلاصۀ داستان متوجه شدید ما اینجا با یک قاتل خطرناک طرف هستیم که سعی داره قهرمان زن داستانمون رو بکشه و یک پسر جوون داریم که می خواد از این زن محافظت کنه. همین کافیه که توجه شما رو کامل به خودش جلب کنه، چون همیشه یک عنصر هیجان در داستان وجود داره. هر جا هم که داستان یک مقدار طولانی و خسته کننده میشه نویسندۀ سریال با زیرکی این هیجان و شاید ترس رو دوباره در دل ما میندازه و ما رو برای دیدن بقیۀ داستان کنجکاو می کنه. اما این فقط هیجان نیست که داستان رو جذاب می کنه. در واقع عنصر اصلی جذابیت داستان اون قلبیه که در اون نهفته است. یعنی داستانیه که گرما داره ، یعنی اون قلبی که در داستانش جریان داره وجود شما رو گرم می کنه...شاید براتون جالب باشه که بدونید نویسندۀ این سریال همون نویسنده ایه که سریال " مدرسۀ رویایی " یا " بلند پرواز باش " رو هم نوشته. سریالی که با همۀ نقصهایی که داشت جای خودش رو توی قلبتون باز می کرد.اینجا هم دقیقاً همینطوره ، داستان عیب و نقصهای زیادی داره اما به قدری لطیف و دوست داشتنی نوشته شده که شما همۀ اون عیب و نقصها رو می بخشید...
2- شخصیت پردازی : یکی از نکاتی که توی سریالهای کره ای همیشه اعصاب من رو خورد می کرد شخصیت پردازی ضعیف اونها بود. در اکثر سریالها شخصیتها یا خوبِ خوب هستن یا بدِ بد و اگر دقت کرده باشین شخصیتها درآخر داستان آنچنان تغییر می کنن که شما شک می کنید که آیا اینها همون شخصیتهای اول سریال هستن یا همزاد اونها!
اما با کمال مسرت می تونم بگم که اینجا از این خبرها نیست. درسته بالاخره شخصیتها در طول داستان دچار بلوغ میشن اما همونی باقی می مونن که بودن فقط یه کم عاقل تر. همین.
یکی از شخصیتهایی که خیلی دوستش داشتم شخصیت اصلی داستان " جانگ هه سونگ " بود. " جانگ هه سونگ " بر خلاف همۀ شخصیتهای زن سریالهای کره ای فرشته نیست. اون خیلی از خود متشکر ( البته به صورت با مزه ) ، به هم ریخته و شلخته است، از گفتن حرفش ترسی نداره و خیلی به سختی حاضره معذرت خواهی کنه. اما در کنار این خصوصیات نه چندان مثبتش خیلی هم مهربونه و درک خیلی بالایی هم داره.
" پارک سو ها " قهرمان دیگر داستان ما هم شخصیت خیلی جالبی داره. اون کسیه که می تونه فکر و ذهن آدمها رو از روی چشماشون بخونه و با وجود اینکه این تواناییش بارها به اون ضربه های عاطفی شدیدی وارد کرده اما باز هم با ذهن باز و درک بالایی که داره حتی اون کسانی که باعث دلشگستگیش شدن رو درک می کنه .
یکی دیگه از شخصیتهایی که برام جالب بود شخصیت نقش دوم زن داستان " سو دو یون " بود. بر خلاف شخصتهای نقش دوم زن همۀ سریالهای کره ای که دائم در حال خرابکاری و اذیت و آزار هستن " سو دو یون " اینطوری نبود. نمیگم شخصیت خوب و دوست داشتنیی بود اما به هیچ عنوان یک شخصیت نفرت انگیز نبود. باید سریال رو تا اخر ببینید تا متوجه منظورم بشین...
3- کارگردانی ، ادیت و بازی ها : سریال " صدایت را می شنوم " سریالیه که علاوه بر داستان اصلی داستانهای فرعی زیادی داره. خوشبختانه تیم کارگردانی سریال طوری این داستانها رو گرفتن که سرعت داستان حفظ میشه. یعنی در اکثر قسمتها داستان با یک سرعت قابل قبولی پیش میره ، البته قسمتهای خسته کننده هم داره اما در کل خوبه. از تیم ادیت سریال هم خیلی خوشم اومد،بخصوص چیدمان داستان در قسمت اول برام خیلی جالب بود. اینکه چطور سوها و هه سونگ زندگیشون به هم گره می خوره خیلی زیبا نشون داده میشه.
بازیهای سریال هم بسیار خوب هستن. " لی بو یون " خیلی شیرین و دوست داشتنی نقش " جانگ هه سونگ " رو بازی می کنه. جوری که شما از همون لحظۀ اولی که می بینیدش ازش خوشتون میاد . " لی جونگ سوک " ستارۀ رو به رشد کره ای هم خیلی خوب از پس بازی کردن " سو ها " پسری که شخصیت چند لایه ای داره بر میاد . اما یکی از بهترین بازی های سریال بازی " جونگ وونگ این " در نقش " مین جون گوک "، قاتل داستانه. اون با زیبایی تمام این شخصیت ترسناک و پیچیده رو به تصویر می کشه جوری که هر بار لبخند می زنه مو به تن آدم راست میشه...
4- رابطۀ " پارک سو ها " و " جانگ هه سونگ " :شاید اصلی ترین دلیل من برای دوست داشتن این سریال همین رابطۀ بین این دو شخصیت سریاله. رابطه ای که پر از تفاهم و درک متقابله . این دو نفر بر خلاف همۀ زوجهای کره ای که دائم در حال دعوا کردن هستند اصلاً اینطوری نیستن. اونها از بودن با همدیگه لذت می برن و بجای غصه خوردن برای آینده و فکر کردن به تمام مشکلات احتمالی از زمان حالشون نهایت استفاده رو می کنن. برای همدیگه احترام قائلن و حاضرن برای همدیگه هر فداکاریی رو انجام بدن. یک نکته ای که در مورد این زوج خیلی دوست داشتم این بود که می خواستن برای همدیگه زنده بمونن نه اینکه بمیرن. این چیزی بود که پارک سوها در یکی از قسمتها بهش تقریباً اشاره می کنه . من همیشه عقیده داشتم که اینکه برای یک نفر بمیری قدرتت رو نشون نمیده اما اینکه سعی کنی با تمام مشکلات زنده بمونی و از اون محافظت کنی و نذاری که اون غصه بخوره ، این قدرتت رو می رسونه...
سریال " صدای قلبت رو می شنوم " سریال دوست داشتنی و جذابی بود که من خیلی دوستش داشتم اما این سریالی نیست که بتونم جزء 5 سریال محبوبم قرارش بدم.دلیلش هم اینه که با وجود همۀ این نکته های خوب سریال یه کم زیادی طولانی بود. البته دلیلش هم اضافه کردن دو قسمت به این سریال 16 قسمتی بود که به دلیل محبوبیت زیاد این سریال انجام شد. از نیمۀ سریال داستان پر میشه از دادگاههای طولانی و بی مزه که فقط برای پر کردن وقت سریال نوشته شدن و خوب مثل همۀ سریالهای دادگاهی هیچ شباهتی هم به دادگاههای واقعی ندارن...
به هر حال این سریالیه که بعد از مدتها من رو با دنیای سریالهای کره ای آشتی داد و جای خودش رو در قلب من پیدا کرد. امیدوارم شما هم از دیدن این سریال همونقدر که من لذت بردم لذت ببرید.
نمرۀ من به این سریال 7 از 10
اما داستان این سریال چیه ؟ "پارک سوها" پسر بچۀ 8 ساله ایه که پدرش توسط فردی به اسم " مین جون گوک " به قتل می رسه و "جانگ هه سونگ " دختر نوجوونیه که این قتل رو از نزدیک می بینه. "جانگ هه سونگ " برخلاف تهدیدهای قاتل در دادگاه شهادت میده و " پارک سو ها " از همون موقع تصمیم می گیره که تا آخر عمرش از این دختر حفاظت کنه . این دو نفر 10 سال بعد وقتی که " جانگ هه سونگ " یک وکیل مدافع عمومی شده و " پارک سو ها " دانش آموز سال اخر دبیرستانه دوباره همدیگه رو می بینن و ...آهان والبته " پارک سو ها " در ضمن این توانایی رو داره که ذهن افراد رو بخونه...
چیزهایی که در این سریال دوست داشتم :
1- داستان سریال : خوب همونطور که از خلاصۀ داستان متوجه شدید ما اینجا با یک قاتل خطرناک طرف هستیم که سعی داره قهرمان زن داستانمون رو بکشه و یک پسر جوون داریم که می خواد از این زن محافظت کنه. همین کافیه که توجه شما رو کامل به خودش جلب کنه، چون همیشه یک عنصر هیجان در داستان وجود داره. هر جا هم که داستان یک مقدار طولانی و خسته کننده میشه نویسندۀ سریال با زیرکی این هیجان و شاید ترس رو دوباره در دل ما میندازه و ما رو برای دیدن بقیۀ داستان کنجکاو می کنه. اما این فقط هیجان نیست که داستان رو جذاب می کنه. در واقع عنصر اصلی جذابیت داستان اون قلبیه که در اون نهفته است. یعنی داستانیه که گرما داره ، یعنی اون قلبی که در داستانش جریان داره وجود شما رو گرم می کنه...شاید براتون جالب باشه که بدونید نویسندۀ این سریال همون نویسنده ایه که سریال " مدرسۀ رویایی " یا " بلند پرواز باش " رو هم نوشته. سریالی که با همۀ نقصهایی که داشت جای خودش رو توی قلبتون باز می کرد.اینجا هم دقیقاً همینطوره ، داستان عیب و نقصهای زیادی داره اما به قدری لطیف و دوست داشتنی نوشته شده که شما همۀ اون عیب و نقصها رو می بخشید...
2- شخصیت پردازی : یکی از نکاتی که توی سریالهای کره ای همیشه اعصاب من رو خورد می کرد شخصیت پردازی ضعیف اونها بود. در اکثر سریالها شخصیتها یا خوبِ خوب هستن یا بدِ بد و اگر دقت کرده باشین شخصیتها درآخر داستان آنچنان تغییر می کنن که شما شک می کنید که آیا اینها همون شخصیتهای اول سریال هستن یا همزاد اونها!
اما با کمال مسرت می تونم بگم که اینجا از این خبرها نیست. درسته بالاخره شخصیتها در طول داستان دچار بلوغ میشن اما همونی باقی می مونن که بودن فقط یه کم عاقل تر. همین.
یکی از شخصیتهایی که خیلی دوستش داشتم شخصیت اصلی داستان " جانگ هه سونگ " بود. " جانگ هه سونگ " بر خلاف همۀ شخصیتهای زن سریالهای کره ای فرشته نیست. اون خیلی از خود متشکر ( البته به صورت با مزه ) ، به هم ریخته و شلخته است، از گفتن حرفش ترسی نداره و خیلی به سختی حاضره معذرت خواهی کنه. اما در کنار این خصوصیات نه چندان مثبتش خیلی هم مهربونه و درک خیلی بالایی هم داره.
" پارک سو ها " قهرمان دیگر داستان ما هم شخصیت خیلی جالبی داره. اون کسیه که می تونه فکر و ذهن آدمها رو از روی چشماشون بخونه و با وجود اینکه این تواناییش بارها به اون ضربه های عاطفی شدیدی وارد کرده اما باز هم با ذهن باز و درک بالایی که داره حتی اون کسانی که باعث دلشگستگیش شدن رو درک می کنه .
یکی دیگه از شخصیتهایی که برام جالب بود شخصیت نقش دوم زن داستان " سو دو یون " بود. بر خلاف شخصتهای نقش دوم زن همۀ سریالهای کره ای که دائم در حال خرابکاری و اذیت و آزار هستن " سو دو یون " اینطوری نبود. نمیگم شخصیت خوب و دوست داشتنیی بود اما به هیچ عنوان یک شخصیت نفرت انگیز نبود. باید سریال رو تا اخر ببینید تا متوجه منظورم بشین...
3- کارگردانی ، ادیت و بازی ها : سریال " صدایت را می شنوم " سریالیه که علاوه بر داستان اصلی داستانهای فرعی زیادی داره. خوشبختانه تیم کارگردانی سریال طوری این داستانها رو گرفتن که سرعت داستان حفظ میشه. یعنی در اکثر قسمتها داستان با یک سرعت قابل قبولی پیش میره ، البته قسمتهای خسته کننده هم داره اما در کل خوبه. از تیم ادیت سریال هم خیلی خوشم اومد،بخصوص چیدمان داستان در قسمت اول برام خیلی جالب بود. اینکه چطور سوها و هه سونگ زندگیشون به هم گره می خوره خیلی زیبا نشون داده میشه.
بازیهای سریال هم بسیار خوب هستن. " لی بو یون " خیلی شیرین و دوست داشتنی نقش " جانگ هه سونگ " رو بازی می کنه. جوری که شما از همون لحظۀ اولی که می بینیدش ازش خوشتون میاد . " لی جونگ سوک " ستارۀ رو به رشد کره ای هم خیلی خوب از پس بازی کردن " سو ها " پسری که شخصیت چند لایه ای داره بر میاد . اما یکی از بهترین بازی های سریال بازی " جونگ وونگ این " در نقش " مین جون گوک "، قاتل داستانه. اون با زیبایی تمام این شخصیت ترسناک و پیچیده رو به تصویر می کشه جوری که هر بار لبخند می زنه مو به تن آدم راست میشه...
4- رابطۀ " پارک سو ها " و " جانگ هه سونگ " :شاید اصلی ترین دلیل من برای دوست داشتن این سریال همین رابطۀ بین این دو شخصیت سریاله. رابطه ای که پر از تفاهم و درک متقابله . این دو نفر بر خلاف همۀ زوجهای کره ای که دائم در حال دعوا کردن هستند اصلاً اینطوری نیستن. اونها از بودن با همدیگه لذت می برن و بجای غصه خوردن برای آینده و فکر کردن به تمام مشکلات احتمالی از زمان حالشون نهایت استفاده رو می کنن. برای همدیگه احترام قائلن و حاضرن برای همدیگه هر فداکاریی رو انجام بدن. یک نکته ای که در مورد این زوج خیلی دوست داشتم این بود که می خواستن برای همدیگه زنده بمونن نه اینکه بمیرن. این چیزی بود که پارک سوها در یکی از قسمتها بهش تقریباً اشاره می کنه . من همیشه عقیده داشتم که اینکه برای یک نفر بمیری قدرتت رو نشون نمیده اما اینکه سعی کنی با تمام مشکلات زنده بمونی و از اون محافظت کنی و نذاری که اون غصه بخوره ، این قدرتت رو می رسونه...
سریال " صدای قلبت رو می شنوم " سریال دوست داشتنی و جذابی بود که من خیلی دوستش داشتم اما این سریالی نیست که بتونم جزء 5 سریال محبوبم قرارش بدم.دلیلش هم اینه که با وجود همۀ این نکته های خوب سریال یه کم زیادی طولانی بود. البته دلیلش هم اضافه کردن دو قسمت به این سریال 16 قسمتی بود که به دلیل محبوبیت زیاد این سریال انجام شد. از نیمۀ سریال داستان پر میشه از دادگاههای طولانی و بی مزه که فقط برای پر کردن وقت سریال نوشته شدن و خوب مثل همۀ سریالهای دادگاهی هیچ شباهتی هم به دادگاههای واقعی ندارن...
به هر حال این سریالیه که بعد از مدتها من رو با دنیای سریالهای کره ای آشتی داد و جای خودش رو در قلب من پیدا کرد. امیدوارم شما هم از دیدن این سریال همونقدر که من لذت بردم لذت ببرید.
نمرۀ من به این سریال 7 از 10
سلام :)چققققققققدر خوشحالم از اینکه اومدی و سریال نقدیدی،من عاااااشق نقداتم به شدت شیرینا،دیگه نمیخوای سریال کره ای ببینی؟؟؟!!!:(((قبول دارم که سریالاشون روز به روز بدتر و تکراری میشه،من خودم از هر 5تا از یکی خوشم میاد و حوصلمو سر نمیبره و جلو نمیزنم!!!ولی هنوزم جسته گریخته خوب میسازن مثل همین صداتو میشنوم که تو دیدی و منم جدید شهر بیرحم رو دیدم و خیلییییی خوب یود یهت پیشنهاد میکنم ببینی،شخصیت پسر دکتر عالیه،آبکی هم نیس،البنه خیلی خشنه ولی ارزش دیدن داره واقعا،منکه خیلی حال کردم...
پاسخحذفسلام فاطمه جون :)
حذفمن کلی ی ی ی ی بیشتر خوشحال شدم که به وبلاگم سر می زنی و نقدهام رو می خونی .مرسییییی:)
هنوز هم سریال نگاه می کنم ف ولی کمتر. قبلاً همه چیز و نگاه می کردم ولی الان خیلی توی انتخابهام سختگیر شدم ...
در مورد شهر بیرحم خیلی چیزای خوب شنیدم. مرسی که پیشنهادش دادی. حتماً می بینمش :)
سلاااااااااااااااام
پاسخحذفخوبییییییییییییییی؟؟؟؟
خوشحالم برگشتی.
من تا قسمت 9 دیدم فعلا.
خوب بوده.از نقدت ممنون.منم با نظراتت موافقم عزیزم.
امیدوارم بازم زود ب زود بیای.
سلااااااام عزیییییییییزم
حذفمنم خیلی خوشحالم که هنوز به اینجا سر می زنی :*
راستش دیگه تصمیم گرفتم حداقل هفته ای دو بار یه چیزی بنویسم.تا ببینیم چی پیش میاد...
تو این مدت چه سریالهایی دیدی؟خوب بودن یا نه ؟
ببین دوستم یک سئوال من حدود 3 ماهه که واقعا به سریال دیدن معتاد شدم مثلا یک روزه 8 قسمت می بینم هرچند که همه موضوعات تکراری هستند به نظرت چه کنم ؟
پاسخحذفهاها عزیزم :) همه ما این دوره رو طی کردیم.بعضیامون در عرض 6،7 ماه درمان شدیم بعضیامون هم هنوز که هنوزه درمان نشدیم :)
حذفمی دونی اخه عزیزم نه اینکه قبلا سریال نگاه نکنم نه نگاه می کردم ولی آخر هفته ها یا ماهی یکی دوتا ولی الان هر روزه است چی باعث شد که دیگه نگاه نکنی یا کم کنی می شه بگی شاید رو من هم کار کرد .وای از دست خودم که هرچی می کشم از دست خودمه .
پاسخحذفراستش من حدود 8 ماه پیش یه مشکل خیلی بزرگی برام پیش اومد که همه زندگیمو به هم ریخت.انقدر این مشکل درب و داغونم کرد که دیگه حتی نمی تونستم به هیچ چیز دیگه غیر از اون فکر کنم چه برسه به اینکه بشینم سریال ببینم. خلاصه تا چند ماه هیچ سریالی رو ندیدم تا اینکه دوباره سعی کردم سریال دیدن رو شروع کنم اما دیگه یه چیزی توی وجودم تغییر کرده بود و دیگه مثل قبل از سریال دیدن لذت نمی بردم ... امیدوارم برای تو همچین چیزی پیش نیاد و خود بخود اعتیادت به سریال درمان شه :)))
حذفسلام شیرینا جون چه خوب شد برگشتی...
پاسخحذفمنم تازه این سریالو دیدم
خیلی دوسش داشتم نقدت خیلی خوب بود....
این مدت سریال مانستار رو دیدم که مثه همه ی سریالای موزیکال دیگه بود البته به نظر من جذابتر بود شایدم بخاطر نقش اولاش بود که دوسش داشتم
فروشگاه ناخن پاریسو دیدم که تنها نقطه ی مثبتش این بود که من بیشتر به ناخنام میرسمو کلی لاک خریدم میتونم بگم افتضاح بود... الانم دارم هفتمین عامل غیر نظامیو میبینم!(razi nahal)
چقدر خوشحالم که دوباره اینجا می بینمت دوست خوبم :)
حذفدر مورد مانستار خیلی چیزای خوبی شنیدم.پس قشنگ بود ،حتما می گیرمش و نگاش می کنم.مرسی :)